زندگی حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته. آنچه از مطالعه و بررسی زندگی وی در طول 63 سال در ذهن نقش میبندد، بازتابی از تصویر ظهور پیامبری الهی و سرگذشت شخصیتی است که با پشت سر نهادن دشواریهای بسیار، بیهیچ خستگی و ناامیدی به اصلاح جامعه، دست زد و توانست جزیره العرب را متحد کند و آماده گستردن اسلام در بیرون از مرزهای عربستان شود و از آن مهم تر دیانتی را بنیاد کند که اینک یکی از مهمترین ادیان جهان به شمار میرود.
زندگینامه پیامبر اسلام: تولد
تولد حضرت محمد (ص) بنابر بسیاری از روایات در 17 ربیع الاول عامالفیل (570 میلادی)، یا به روایتی 12 همان ماه در تقویم عربی روی داد. پدر پیامبر (ص)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند؛ قبیلهای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند. عبدالله، پدر پیامبر (ص) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و درگذشت.
زندگینامه پیامبر اسلام: کودکی
بنابر رسمی که در مکه رایج بود، محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد. وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب (مدینه) رفت، اما آمنه نیز در بازگشت، بیمار شد و درگذشت و او را در ابواء (نزدیک مدینه) به خاک سپردند. محمد (ص) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نیز در 8 سالگی وی درگذشت و سرپرستی محمد (ص) بر عهده عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستی برادرزاده اش کوششی بلیغ می کرد. در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد و هم در این سفر، راهبی بحیرا نام، نشانه های پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت.
زندگینامه پیامبر اسلام: جوانی
زندگی حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته. آنچه از مطالعه و بررسی زندگی وی در طول 63 سال در ذهن نقش میبندد، بازتابی از تصویر ظهور پیامبری الهی و سرگذشت شخصیتی است که با پشت سر نهادن دشواریهای بسیار، بیهیچ خستگی و ناامیدی به اصلاح جامعه، دست زد و توانست جزیره العرب را متحد کند و آماده گستردن اسلام در بیرون از مرزهای عربستان شود و از آن مهم تر دیانتی را بنیاد کند که اینک یکی از مهمترین ادیان جهان به شمار میرود.
زندگینامه پیامبر اسلام: ازدواج
شهرت محمد (ص) به راستگویی و درستکاری چنان زبانزد همگان شده بود که «امین» لقب گرفت و همین صداقت و درستی توجه خدیجه دختر خویلد را جلب کرد و او را با سرمایه خویش برای تجارت به شام فرستاد؛ سپس چنان شیفته درستکاری «محمد امین« شد که خود برای ازدواج با وی گام پیش نهاد، در حالی که بنابر مشهور، دستکم 15 سالی از او بزرگتر بود. خدیجه برای محمد (ص) همسری فداکار بود و تا زمانی که حیات داشت، پیامبر همسر دیگری برنگزید. او برای پیامبر (ص) فرزندانی آورد که پسران همگی در کودکی درگذشتند و در میان دختران، از همه نامدارتر، حضرت فاطمه (س) است. از جزئیات این دوره از زندگی پیامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهی چندانی در دست نیست؛ جز آن که می دانیم نزد مردمان به عنوان فردی اهل تأمل و تفکر شناخته شده و از خوی و رفتارهای ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود. از آداب و رسوم زشت آنان چشمگیرتر از همه بت پرستی بود و پیامبر (ص) از آن روی بر میتافت. محمد (ص) اندکی پیش از بعثت، دیر زمانی را به تنهایی در غار حرا، در کوهی نزدیک مکه به سر میبرد و زمان را به خاموشی و اندیشه میگذرانید.
داستان ولادت حضرت علی (ع)
رکن یمانی در کعبه کجاست؟
نام علی چگونه بر نوزاد گذارده شد؟
آیا تنها مولود کعبه حضرت علی است؟
- «اخبار متواتر است که فاطمه بنت اسد، امیرالمؤمنین على بن ابى طالب (کرّم اللّه وجهه) را در درون خانه کعبه به دنیا آورد».
- حافظ کنجی از علمای اهل سنت (م ۶۵۸ ق) میگوید: «امیر مؤمنان (ع) شب جمعه سیزده رجب، سال سیام بعد از واقعه عام الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از آن حضرت و بعد از آن، در داخل کعبه به دنیا نیامده است و این، از فضایل اختصاصی آن حضرت است که خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا کرده است».
- ابن صباغ مالکی (م ۸۵۵ ق) در الفصول المهمة نیز قریب به همین عبارات را آورده است.
- شهاب الدین آلوسی صاحب تفسیر کبیر در شرح سخن عبدالبافی افندی عمری بعد از شعر مؤلّف کتاب که گفته است: «أنت العلی الذی فوق العلى رفعا * ببطن مکة عند البیت إذ وضعا»، میگوید: «این که حضرت امیر (کرم الله وجهه) در خانه خدا به دنیا آمده، شهرت جهانی دارد و در کتب فریقین سنی و شیعی ذکر شده … و درباره کسی نشنیدیم که او هم در کعبه به دنیا آمده باشد، آن چنان که درباره حضرت (کرم الله وجهه) ذکر شده، و چه افتخاری برای امام أئمّه است که در جایی که قبله مؤمنان است به دنیا آمده باشد. پاک و منزه است خداوندی که أشیاء را در مکان مناسبش میگذارد».
- شیخ مفید در این رابطه میگوید: «غیر از امام علی (ع)، هیچ مولودی چه پیش از او و چه پس از او در خانه خدا (کعبه) زاییده نشده است و این به جهت اکرام و تجلیل از عظمت مقام آن حضرت از جانب خداوند متعال بوده است».
ازدواج امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س)؛ آسمانیترین پیوند
نخستین روز از آخرین ماه سال قمری، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچ گاه مانند آن در تاریخ تکرار نخواهد شد. علی (ع) با فاطمه (س)، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، آخرین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. اول ذیالحجه، روزی مبارک برای همه ما شعیان است.
به نه سالگی رسیده بود. رشد جسمانی مناسب آن حضرت و رشد و کمال عقلی بانوی فضیلتها، سبب شده بود که با وجود کمی سن، گوی سبقت را از همه برباید و یکه تاز میدان فضیلتها گردد و میان همه دختران ممتاز شود. توجه و مهرورزی بیپایان رسول خدا (ص) نیز بر امتیازات او افزوده بود. کمالات بیشمار فاطمه، باعث شد تا سرشناسان شهر، به رسم دیرین عرب او را از پیامبر خواستگاری کنند.
خواستگاران حضرت زهرا (س) چه کسانی بودند؟
پیش از حضرت علی (ع) افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر (ص) اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن اینکه درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است. اصحاب پیامبر فهمیده بودند که جریان ازدواج فاطمه (س) آسان نیست و هر فردی نمیتواند با او ازدواج کند. شوهر فاطمه (س) باید شخصیتی باشد که از نظر کمالات معنوی و سجایای اخلاقی، پشت سر پیامبر بوده و چنین فردی کسی نبود غیر از علی بن ابیطالب (ع)، که همیشه همراه پیامبر بوده است. پاسخهای منفی پیامبر و دخترش فاطمه و نیز توجه ویژه آن حضرت به علی بن ابیطالب، جمعی را بر آن داشت که برای این وصلت سهمی ایفا کنند. به همین دلیل روزی به در خانه علی آمدند تا او را برای خواستگاری فاطمه (س) تشویق کنند اما او در منزل نبود. دانستند که در نخلستان مشغول آبیاری است. به آنجا روانه شدند و حضرت را مشغول کار دیدند. یکی از آنان پیشنهاد خواستگاری را مطرح کرد. چشمان علی (ع) پر از اشک شد و فرمود: «احساساتم را به هیجان آوردی و آرزوی دیرینه ام را بیدار کردی. به خدا سوگند فاطمه (س) مورد خواست و رغبت من است، ولی چه کنم که دستم خالی است». آن مرد گفت: تو میدانی که همه دنیا نیز پیش خدا و پیامبرش ناچیز است و پیامبر به مال و ثروت چشم ندارد. علی کار آبیاری نخلستان را رها کرد، شترش را به خانه آورد و آن را بست و خود را برای رفتن به خانه رسول خدا آماده کرد.
خواستگاری امام علی (ع) از حضرت فاطمه (س)
هنگامی که حضرت علی (ع) برای خواستگاری فاطمه (س) رفت، پیامبر در خانه امسلمه بود. علی در زد. ام سلمه پرسید: کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد: «در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». علی (ع) وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از حضور پیامبر مانع از گفتن خواستهاش میشد. پیامبر (ص) که خود علی را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود: «میبینم برای حاجتی اینجا آمدهای. خواستهات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواستهات پیش من پذیرفته است».
علی (ع) که برای خواستگاری دختر پیامبر به خانه ایشان رفته بود، خواسته اش را چنین بازگو کرد: «پدر و مادرم به فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنتاسد گرفتید. با غذای خود و با اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دلسوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم میباشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شدهام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمدهام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را میکشید. خوشحال شد ولی جواب قطعی را بر عهده فاطمه (س) گذاشت. پیامبر گرامی اسلام ماجرای خواستگاری پسر عموی خویش را برای دخترش بازگو کرد و فرمود: «دختر عزیزم! تو علی را خوب میشناسی و به سابقه ایمان، خویشاوندی، فضیلت و پارسایی او آگاهی داری. من همیشه آرزو داشتم تو را خوشبخت کنم و به عقد کسی در آورم که بهترین مرد روی زمین است؛ آیا راضی هستی همسر علی باشی؟» فاطمه خاموش ماند و چیزی نگفت. نغمه تکبیر پیامبر بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست». واکنش فاطمه (س) در برابر خواستگاران قبلی، برگرداندن چهره و اظهار ناراحتی بود اما این بار با سکوت خود صد سخن گفت و روی خود را هم بر نگرداند. آن حضرت نزد علی (ع) که در انتظار پاسخ بود برگشت و رضایت فاطمه را خبر داد.
مهر علی (ع)؛ مهریه زهرا (س)
مشخص کردن میزان مهریه، از شرایط عقد در اسلام است. حضرت محمد (ص) که نخستین مجری دستورات اسلام بود، در پیوند دخترش با حضرت علی (ع)، از داماد آینده اش پرسید: آیا برای این ازدواج اندوختهای داری؟ علی (ع) پاسخ داد: شما از وضعیت من به خوبی آگاهید. تمام دارایی من شمشیر، زره و شتر آبکشام است. پیامبر فرمود: شمشیرت را برای جهاد در راه خدا نیاز داری؛ شتر هم برای انجام کارهای روزمره و امرار معاش میخواهی؛ ولی این زره (پیراهن جنگی) را بفروش و پولش را برایم بیاور. علی (ع) زره را به پانصد درهم فروخت و پول را به عنوان مهریه همسرش نزد پیامبر آورد تا برای ازدواجشان هزینه کند.
پیامبر گرامی اسلام ازدواج دخترش را به سادهترین و راحتترین شیوه انجام داد تا برای همه جوانانی که در آستانه زندگی مشترک هستند، سرمشق نیکویی باقی بماند. |
مهریه های معنوی دیگری نیز برای آن بانوی بزرگ گفته شده است. در روایتی میخوانیم که حضرت زهرا (س) از پدر تقاضا کرد که آن حضرت از خدا بخواهند تا مهریهاش را شفاعت از مسلمانان گناهکار قرار دهد. این خواسته حضرت مستجاب شد و فاطمه (س) شفیع و واسطه بخشش گناهکاران قرار گرفت.
سال دوم هجری بود. برای اجرای خطبه عقد، امام علی (ع) به دستور پیامبر به مسجد رفت. همچنین پیامبر به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورد. پس از مدت کوتاهی همگی در مسجد جمع شدند. پیامبر بر منبر مسجد نشست و در حضور شاهدان، خطبه عقد برترین بانوی اسلام را در مسجد مدینه جاری فرمود. سپس برای عروس و داماد دست به دعا برداشت و فرمود: «خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد».
مقدمات جشن ازدواج فاطمه فراهم گردید و برای دادن ولیمه عروسی هماهنگیهای لازم به عمل آمد. داماد به مسجد رفت تا مؤمنان را برای صرف غذای عروسی دختر پیامبر دعوت کند. جمعیت در مسجد موج می زد. علی (ع) نتوانست تنها عدهای را از جمع برگزیند؛ به همین خاطر با صدای بلند به همگان اعلام کرد که: «دعوت مرا به ولیمه عروسی فاطمه بپذیرید». تمام جمعیت حرکت کردند. کمی غذا و زیادی جمعیت، داماد پیامبر را نگران کرده بود. از حضرت کمک خواست. پیامبر (ص) که شرمندگی علی (ع) را دریافته بود، فرمود: «دعا میکنم خداوند به غذا برکت دهد». از برکت دعای ایشان، چهار هزار نفر از آن غذا خوردند و سیر شدند. سپس پیامبر کاسهای طلبید و غذایی در آن ریخت و فرمود: «این هم برای فاطمه و شوهرش».
الگویی برای همه زوج ها
زندگی مشترک علی علیه السلام و فاطمه زهرا (س) در خانهای ساده آغاز شد. امام علی (ع) با نگاهی به زندگی خویش فرمود: «هیچ گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند. او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده خاطر نساخت. در هیچ امری، قدمی برخلاف میل باطنی من برنداشت و هرگاه به چهره اش نگاه می کردم، تمام غصههایم برطرف میشد و دردهایم را فراموش میکردم». آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «به خدا قسم هرگز کاری نکردم که فاطمه خمشگین شود؛ او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد».
"ذوالفقار" نام شمشیر رسولالله (ص) است. در وجه تسمیه این شمشیر گفتهاند: پشت آن خارهای پست و بلندی مانند ستون فقرات آدمی داشته است. منابع اسلامی در این باب سخنهای گوناگون گفتهاند. به روایت سدی از مفسران بزرگ و معتبر اهل سنت در تفسیر آیه «و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس ، حضرت آدم وقتی از بهشت بیرون آمد ، ذوالفقار را که از برگ اس بهشتی ساخته شده بود با خود به این دنیا آورد و با آن با دشمنان (جن و شیاطین) میجنگید. پس از او به ترتیب به پیامبران بعد رسید تا سرانجام به پیامبر اسلام (ص) رسید و آن حضرت آن را به امام علی (ع) داد.
علامه مجلسی (ره) از مناقب ابنشهر آشوب نقل میکند که آیه ۲۵ سوره حدید «وَاَنْزَلنا الحَدِید فِیهِ بَأسٌ شَدِید وَمَنافِع لِلناسِ» اشاره به ذوالفقار دارد که از آسمان برای پیامبر (ص) نازل شد و ایشان آن را به حضرت علی (ع) بخشیدند.
چرا پیامبر شمشیر خود را به امام علی (ع) بخشید؟
ماجرای ذوالفقار، از یکی از جنگهای صدر اسلام نشأت میگیرد. جنگ احد یکی از سختترین جنگهای صدر اسلام است. در این جنگ خطرناک، آن که بیش از همه فداکارى مىکرد و هر حملهاى که از جانب دشمن به پیغمبر مىشد دفع مىنمود، علىابن ابى طالب (ع) بود. امام على (ع) با کمال رشادت مىجنگید، تا این که شمشیرش شکست، پیغمبر (ص) شمشیر خود را که موسوم به "ذو الفقار" بود، به امام على (ع) بخشید و از همان زمان این شمشیر وجههای مقدس یافت.با این تفاسیر میتوان گفت ذوالفقار جزء وسایل مخصوصی است که از پیامبر به دیگر امامان رسید. این شمشیر سپس به امام حسن (ع) و بعد از او به امام حسین (ع) رسید.
در جنگ بدر امام على (ع) با همین شمشیر از پیامبر اکرم (ص) دفاع مىکرد، تا آن که طبق نقل بعضى از مورخان بیش از شصت زخم به سر، صورت و بدن او وارد آمد و در همین موقع بود که پیک وحى به پیامبر عرضه داشت: اى محمد! معناى مواسات همین است، پیغمبر فرمود: "على (ع) از من است و من از او هستم" و جبرئیل افزود: و من هم از هر دو تاى شما.
چرا این شمشیر را ذوالفقار نامیدند؟
از حضرت صادق (ع) درباره علت نامیده شدن آن به ذوالفقار پرسیدند، حضرت صادق (ع) فرمود: زیرا ضربتی با آن به هیچ کس نزد، مگر آنکه در دنیا از حیات و در آخرت از بهشت محرومیت یافت.هم اکنون شمشیر امام علی (ع) کجاست؟
شاید برایتان سوال باشد که شمشیر امام علی (ع) کجاست؟ معمولا شیعیان امام را به چند نشانه میشناختند که از آن جمله ذوالفقار و زره بود. آن را نزد هر کس مییافتند که با نشانههای دیگر همراه بود او را به امامت میپذیرفتند. از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) روایاتی نقل است و در زمان ایشان نزد آنان بوده است. همچنین در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است «و شمشیر آن حضرت هنگام ظهور، همان شمشیر پیامبر «ذوالفقار» است».بنابراین همانگونه که از روایات استفاده میشود، ذوالفقار جزء وسایل مخصوصی است که از پیامبر به دیگر امامان (به ترتیب) به ارث رسیده است و هم اکنون این شمشیر پربرکت، در دست امام عصر (عج) است.
پدر و مادر حضرت فاطمه (س)
تولد حضرت فاطمه (س)
ازدواج و فرزندان حضرت فاطمه (س)
او صاحب دو پسر به نامهای حسن (ع) و حسین (ع) و دو دختر به نامهای امکلثوم و زینب (س) شد و زمانی که برای پنجمین فرزند خودش حامله بود بر اثر ضربهای که به سینه او وارد شد این فرزند را که محسن نام داشت از دست داد. با توجه به این که همه ائمه معصوم ما غیر از امام علی (ع) از طریق حضرت فاطمه (س) به حضرت محمد (ص) میرسند به ایشان «ام الائمه» میگویند.
بیماری حضرت فاطمه (س)
ولادت حضرت زینب (س)
حضرت زینب کبرى (س) در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه به دنیا آمد. بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام (ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرییل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.
القاب حضرت زینب (س)
معروفترین نام ایشان زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر وخوشبو» آمده و معنای دیگر آن «زینت پدر» است.
کنیه گرامی شان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: عالمه غیر معلمه،نائبة الزهرا، نائبة الحسین، ملیکة النساء، عقیلة النساء، عدیلة الخامس من اهل الکساء، شریکة الشهداء، سیدة العقایل، سرابیها، سلالة الولایة، سقیقة الحسن، عقیلة خدر الرسالة، ولیدة الفصاحة، رفیعة الولایة، البلیغة، الفصیحة، الکاملة، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، موثقة، عقیلة الطالبین، فاضلة، معصومة الصغری، قرینة النوائب، محبوبة المصطفی، قرة عین مرتضی، صابرة محتسب، شریکة الحسین، بطلة کربلا، عظیمة بلواها، عقیلة قریش، باکیه، سلیلة الزهرا،عقیلة جلیلة، امرأة عاقله، محدثه، راضیة بالقدر و القضاء وحیدة، شجاعة، زاهدة، عامله و...
حضرت زینب (س) را به سبب سختیهای بسیاری که در زندگی دید (درگذشت جدش پیامبر(ص)، درگذشت و سختیهای مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین(ع)، شهادت برادرش امام مجتبی(ع)، فاجعه کربلا و شهادت برادرش امام حسین(ع) و دو فرزندش و دیگر بستگان و سایر شهدا، و به اسارت رفتن در کوفه و شام) ام المصائب نیز لقب دادهاند.
والدین و همسر حضرت زینب (س)
- پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب (ع) و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا (س) می باشد.
- همسر گرامى حضرت زینب (س)، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب بود.
فرزندان حضرت زینب (س)
- در کتاب اعلام الورى براى آن بانوى بزرگوار سه پسر به نام هاى على، عون و جعفر و یک دختر به نام ام کلثوم ذکر شده است.
- سبط بن جوزى در تذکرة الخواص گوید: عبدالله بن جعفر را فرزندان متعدد بوده است. از آن جمله على و عون الاکبر و محمد و عباس و ام کلثوم مى باشند که مادر آنان حضرت زینب (س) بوده است.
- عون، محمد در واقعه کربلا به شهادت رسیدند.
ویژگیها، فضایل و مناقب حضرت زینب (س)
علم و سخنوری
سخنان و خطبههای حضرت زینب (س) در کوفه و همچنین در دربار یزید، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش اوست. وی احادیثی از حضرت علی (ع) و مادرش حضرت زهرا (س) نقل کرده است. محمّد بن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین و دیگران از وی حدیث نقل کردهاند. زینب هنگام حضور امیرالمؤمنین (ع) در کوفه برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه میداد.
سخنوری وی برای شنوندگان یادآور خطبههای پدرش امیرالمؤمنین (ع) بوده است. سخنانش در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای وی با عبیدالله بن زیاد، بیشباهت به خطبههای امام علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) نیست.
عبادت
حضرت زینب کبری (س) شبها به عبادت میپرداخت و در دوران زندگی، هیچگاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.
صبر و استقامت
در روز عاشورا، هنگام دیدن پیکر خونین برادرش چنین گفت:
«بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»
وی بارها جان امام سجّاد (ع) را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج امام سجاد (ع) با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زندهام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»
حضرت زینب (س) در واقعه عاشورا
اوج عظمت حضرت زینب (س) در جریان قیام امام حسین (ع) و به خصوص زمان اسارت حضرت بوده است، عـظـمـت ایـن کـار بزرگ آن وقت آشکار شد که نبرد عاشورا به پایان رسید و اهـل بـیـت امام حسین (ع) اسیر شدند و با پایان یافتن جنگ مسلحانه در میدان کربلا، رسالت و مسئولیت زینب کبرى (س) و دیگر اسیران، شروع شد و حرکت فرهنگى آنان علیه سپاه ظلمت، آغاز گردید. اگر قیام ارزنده حسینى همچنان در طول تاریخ براى همیشه تازه و سازنده باقى مانده اسـت، یـکـى از عـوامل آن وجود حضرت زینب و خطبه های غراء آن حضرت است.
وفات حضرت زینب (س)
هنوز شهادت سیدالشهدا به سال نیامده بود که در مدینه قحطی سختی رخ داد. عبدالله بن جعفر به دلیل اینکه دستش از سرمایه دنیا خالی شده بود به همراه حضرت زینب (س) راهی شام شد و به کار زراعت مشغول گردید.
پس از مدتی حضرت زینب (س) گرفتار تب شد و هر لحظه بیماری او شدت یافت. روزی حضرت زینب (س) به همسر خود عبدالله فرمود: «بستر مرا به زیر آفتاب در حیاط قرار بده!» عبدالله میگوید: «به این وصیت عمل کرده و او را در حیاط جای دادم که متوجّه شدم چیزی را روی سینه خویش قرار داده و مدام زیر لب حرفی میزند. پس به او نزدیک شدم، دیدم پیراهنی پاره پاره و خونین که یادگاری از برادرش حسین (ع) بود روی سینه نهاده ناله می کند و همینطور بود که بر حریم اهل بیت پیامبر وارد گشت و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
امام حسن (ع) فرزند امیرمؤ منان على بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر خدا (ص) است.
ولادت امام حسن مجتبی (ع)
امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. رسول اکرم (ص) بلافاصله پس از ولادتش، او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس براى او گوسفندى قربانى کرد، سرش را تراشید و هم وزن موى سرش نقره به مستمندان داد. پیامبر این نوزاد را حسن نام نهاد. کنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها کنیه اوست . لقب هاى او عبارتند از سبط، سید، زکى و مجتبى که از همه معروفتر (مجتبى) مىباشد.
خلاصه زندگینامه امام حسن مجتبی (ع)
علاقه پیامبر به حسنین
پیامبر اکرم (ص) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود که حسن و حسین فرزندان من هستند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند. |
امام حسن هفت سال زمان جد بزرگوارش را درک نمود و پس از رحلت پیامبر (ص) که با شهادت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت.
همسران و فرزندان امام حسن مجتبی (ع)
آنچه تاریخ هاى صحیح نگاشته اند همسران امام (ع) عبارتند از:
ام الحق (دختر طلحة بن عبیداللّه)، حفصه (دختر عبدالرحمن بن ابى بکر)، هند، دختر سهیل بن عمر و جعده، دختر اشعث بن قیس .
فرزندان آن حضرت از دختر و پسر 15 نفر بوده اند به نامهاى : زید، حسن، عمرو، قاسم، عبداللّه، عبدالرحمن، حسن اثرم، طلحه، ام الحسن، ام الحسین، فاطمه، ام سلمه، رقیه، ام عبداللّه و فاطمه.
امامت امام حسن مجتبی (ع)
امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال کرد، و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت. در این مدت، معاویه که دشمن سرسخت على (ع) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت) جنگیده بود، به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد.
بیعت مردم با امام حسن مجتبی (ع)
هنگامى که حادثه دهشتناک ضربت خوردن على (ع) در مسجد کوفه پیش آمد و مولى (ع) بیمار شد به حسن دستور داد که در نماز بر مردم امامت کند و در آخرین لحظات زندگى، او را به این سخنان، وصى خود قرار داد: «پسرم! پس از من، تو صاحب مقام و صاحب خون منى» و حسین و محمد و دیگر فرزندانش و رؤساى شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و کتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس فرمود: «پسرم! رسول خدا دستور داده است که تو را وصى خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم . همچنان که آن حضرت مرا وصى خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مامور کرده که به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگی ات، آنها را به برادرت حسین بدهى».
امام حسن (ع) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد. در این موقع در مسجد جامع که مالامال از جمعیت بود، عبداللّه بن عباس بپا خاست و مردم را به بیعت با حسن بن على تشویق کرد. مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت کردند و این روز، همان روز شهادت پدرش، یعنى روز بیست و یکم رمضان سال چهلم از هجرت بود. مردم کوفه، بصره، مدائن، عراق، حجاز و یمن همه با میل با حسن بن على بیعت کردند جز معاویه که خواست از راهى دیگر برود و با او همان رفتار را پیش گیرد که با پدرش پیش گرفته بود.
آغاز کارشکنی های معاویه
امام (ع) کارها را نظم داد و والیانى براى شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت. امّا زمانى نگذشت که مردم چون امام حسن (ع) را مانند پدرش در اجراى عدالت و احکام و حدود اسلامى قاطع دیدند، عده زیادى از افراد با نفوذ به توطئه هاى پنهانى دست زدند و حتى در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوى کوفه تحریک نمودند و ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن على (ع) نزدیک شود، حسن را دست بسته تسلیم او کنند یا ناگهان او را بکشند. خوارج نیز به خاطر وحدت نظرى که در دشمنى با حکومت هاشمى داشتند در این توطئه ها با آنها همکارى کردند.
در برابر این عده منافق، شیعیان على (ع) و جمعى از مهاجر و انصار بودند که به کوفه آمده و در آنجا سکونت اختیار کرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل ثابت کردند. امام حسن (ع) وقتى طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامه هایى او را به اطاعت و عدم توطئه و خونریزى فرا خواند ولى معاویه در جوانب امام (ع) تنها به این امر استدلال مى کرد که من در حکومت از تو با سابقه تر و در این امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ.
امام حسن (ع) در مسجد جامع کوفه سخن گفت و سپاهیان را به عزیمت به سوى (نخیله) تحریض فرمود. عدى بن حاتم نخستین کسى بود که پاى در رکاب نهاد و فرمان امام را اطاعت کرد. بسیارى کسان دیگر نیز از او پیروى کردند.
تنهاترین سردار
امام حسن (ع) عبیداللّه بن عباس را که از خویشان امام و از نخستین افرادى بود که مردم را به بیعت با امام تشویق کرد، با دوازده هزار نفر به (مسکن) که شمالى ترین نقطه در عراق هاشمى بود اعزام فرمود. امّا وسوسه هاى معاویه او را تحت تاثیر قرار داد و مطمئن ترین فرمانده امام را، معاویه در مقابل یک میلیون درم که نصفش را نقد پرداخت به اردوگاه خود کشاند. در نتیجه، هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهى نیز به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند.
پس از عبیداللّه بن عباس، نوبت فرماندهى به قیس بن سعد رسید. لشکریان معاویه و منافقان با شایعه مقتول او، روحیه سپاهیان امام حسن (ع) را ضعیف نمودند. عده اى از کارگزاران معاویه که به (مدائن) آمدند و با امام حسن (ع) ملاقات کردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را بوسیله امام (ع) در بین مردم شایع کردند. از طرفى یکى از خوارج تروریست نیزه اى بر ران حضرت امام حسن زد، به حدى که استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتى سخت در ران آن حضرت پدید آمد. به هر حال وضعى براى امام (ع) پیش آمد که جز (صلح) با معاویه، راه حل دیگرى نماند.
پیشنهاد صلح معاویه
معاویه وقتى وضع را مساعد یافت، به حضرت امام حسن (ع) پیشنهاد صلح کرد. امام حسن (ع) براى مشورت با سپاهیان خود خطبه اى ایراد فرمود و آنها را به جانبازى و یا صلح تحریک و تشویق فرمود. عده زیادى خواهان صلح بودند. عده اى نیز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام، پیشنهاد صلح معاویه، مورد قبول امام حسن واقع شد ولى این فقط بدین منظور بود که او را در قید و بند شرایط و تعهداتى گرفتار سازد که معلوم بود کسى چون معاویه دیر زمانى پاى بند آن تعهدات نخواهد ماند و در آینده نزدیکى آنها را یکى پس از دیگرى زیر پاى خواهد نهاد. در نتیجه، ماهیت ناپاک معاویه و عهد شکنى هاى او و عدم پاىبندى او به دین و پیمان بر همه مردم آشکار خواهد شد. امام حسن (ع) با پذیرش صلح از برادر کشى و خونریزى که هدف اصلى معاویه بود و مى خواست ریشه شیعه و شیعیان آل على (ع) را به هر قیمتى هست، قطع کند، جلوگیرى فرمود.
شهادت امام حسن مجتبی (ع)
امام حسن (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگى کرد و هیچ گونه امنیتى نداشت، حتى در خانه، نیز در آرامش نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریک معاویه به دست همسر خود (جعده) مسموم و شهید و در قبرستان بقیع مدفون شدصبح روز سوم شعبان سال چهارم هجری، شهر مدینه میزبان کودک نورسیدهای بود که در خانه فاطمه (س) و علی (ع) چشم به جهان گشود و بعدها به «سید الشهدا» ملقب شد.
شناسنامه امام حسین (ع)
نام: حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است ( کنیه: ابو عبد الله لقب: خامس آل عبا، سبط، شهید، وفى، زکى پدر: حضرت على بن ابى طالب (ع ( مادر: حضرت فاطمه (س ( تاریخ ولادت: شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى محل ولادت: مدینه مدت عمر: 57 سال علت شهادت: پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق می دانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند. قاتل: صالح بن وهب مزنى، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن تاریخ شهادت: جمعه دهم محرم سال 61 هجرى مکان شهادت و دفن: کربلا |
والدین امام حسین (ع)
امام حسین (ع)، دومین فرزند خانوادهای است که پیامبر اکرم (ص) پس از نزول آیه تطهیر، بارها آنها را با عنوان «اهل بیت نبوت» مورد خطاب قرار داده و بر آنها سلام کرده بود.
مادر او فاطمه (س)، دختر پیامبر (ص) و یکی از برترین زنان تاریخ است.
علی (ع) نیز که دومین فرزند پسر خود را در آغوش میگرفت، کسی بود که پیامبر (ص) به دستور حضرت حق، بارها و بارها از او سخن گفته، او را ستوده و سرانجام او را به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود.
نام گذاری امام حسین (ع)
در روز میلاد امام حسین (ع)، ایشان را به محضر رسول اکرم (ص) آوردند. پیامبر (ص) هم به امر الاهی او را به نام فرزند هارون، «حسین» خواند؛ نامی که معرب نام عبری «شَبیر»، نام پسر کوچکتر هارون، جانشین موسی (ع) بود.
امام حسین (ع) ریحانه پیامبر (ص)
علاقه و توجه رسول خدا (ص) به حسین (ع) چنان بود که همه اصحاب، از آن آگاه بودند. اصحاب، بارها رسول خدا (ص) را دیده بودند که با کودکان خود، حسن (ع) و حسین (ع)، مشغول بازی است و حتی گاهی آنها را بر دوش خود سوار میکند. پیامبر (ص) بارها لبهای حسین (ع) را میبوسید و یا میفرمود: «حسین از من است و من از اویم. خداوند دوست بدارد کسی را که او را دوست میدارد» و باز از ایشان نقل شده که فرمودند: «حسن و حسین دو گل خوشبوی من از این دنیا هستند.»
امام حسین (ع) در قرآن
حسین (ع) هنوز کودک بود که منظور چندین آیه قرآن قرار گرفت. در روز مباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران، حسین (ع) و خانوادهاش، تنها همراهان رسول خدا (ص) بودند. پیامبر اکرم (ص) بنا به دستور الاهی در آیه مباهله، حسن و حسین (ع) را به عنوان فرزندان خویش با خود برای مباهله همراه کرد.
باز هم یک بار دیگر هنگامی که آیه تطهیر نازل شد، یکی از پنج تنی که این آیه در مورد آنها نازل شده بود، حسین (ع) بود. او به همراه پدر، مادر و برادر خود زیر رو انداز پیامبر (ص) قرار گرفتند و خداوند این آیه را درباره آنها نازل کرد: «همانا خداوند میخواهد پلیدی را تنها از شما اهل بیت دور گرداند و اراده کرده است شما را پاکیزه سازد.»
در سوره شورا نیز خداوند دوستی و محبت نزدیکان پیامبر (ص) را به تمام مسلمانان سفارش میکند و به پیامبرش میفرماید: «به مردم بگو: هیچ پاداشی به عنوان مزد رسالت و پیامبری از شما نمیخواهم، مگر این که اهل بیت مرا در کانون محبت و دوستی خود قرار دهید.» هنگامی که از پیامبر (ص) در مورد مقصود خداوند از این نزدیکان سؤال شد، فرمود: «آنها علی (ع) و فاطمه (س) و دو فرزند آنهایند.»
از نوجوانی تا جوانی امام حسین (ع)
سالیان خوش کودکی حسین (ع) به زودی به پایان رسید. حدوداً هفت ساله بود که رسول خدا (ص) از دنیا رفت.
هنوز مراسم دفن پیامبر (ص) انجام نشده بود که فتنهها برای دستبرد به «ولایت امر»، ظهور کرد. حتی فدک به وسیله حکومت وقت به زور گرفته شد.
امام حسین (ع) همچنین هفت ساله بود که مادر خود را نیز بر اثر جراحات و صدمات وارده از غائله بیعت، از دست داد. این دوران مصادف با زمان حکومت خلفای سه گانه بود.
امام حسین (ع) در دوران امامت امام علی (ع)
امام حسین (ع) تقریبا 31 سال داشت که امام علی (ع) حاکم جامعه اسلامی گردید. بعد از جنگ جمل امیرالمؤمنین (ع)، به همراه فرزندان خود به کوفه هجرت کرد و آنجا را مرکز حکومت اسلامی قرار داد.
امام حسین (ع) در هر سه جنگی که در این دوران پیش آمد، حضوری فعال داشت و در جریان حکمیت نیز ایشان یکی از شاهدان از سوی پدر بود.
امام حسین (ع) در دوران امامت امام حسن (ع)
پس از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن (ع)، به امامت رسید. در دوران امامت برادر، حسین (ع) نیز همانند سایر شیعیان، مطیع و سرسپرده کامل برادر خود به عنوان امام شیعیان بود و در اطاعت اوامر او ذرهای سستی نمیکرد.
امام حسین (ع) در تمامی مواضع سیاسی و در مهمترین آنها، ماجرای جنگ امام حسن (ع) با معاویه و توقف آن، پشتیبان و مطیع امر امام خویش بود.
پس از این جریان، امام حسین (ع) به همراه برادر از شهر کوفه به مدینه، زادگاه خود، بازگشت و در کنار مرقد رسول خدا (ص) به وظیفه تربیت، ارشاد مردم و تبیین و تفسیر احکام الاهی پرداخت.
امامت و شهادت امام حسین (ع)
پس از شهادت امام حسن (ع) در سال 50 هجرى، امام حسین (ع) عهده دار امر امامت گردید. معاویه پس از 20 سال حکومت ظالمانه در سال 60 هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن (ع)، پسرش یزید را به جاى خود قرار داد. یزید فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. امام حسین (ع) از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست.
یزید نامه اى به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین (ع) براى یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام حسین (ع) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند. در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین (ع) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. اما با ورود عبیدالله بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله گر و بى رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیدالله، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به شهادت رسانید. هنگامى که در ابتدا مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه اى به امام حسین (ع) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید. امام حسین (ع) با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکى کوفه بود که خبر پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبیدالله بن زیاد حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع) و همراهانش فرستاد و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین (ع) را به شهادت برساند او را حاکم رى خواهد کرد.
عمر بن سعد دستور داد امام حسین (ع) و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام حسین (ع) که از شجاع ترین افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى که بیش از 72 تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام زمان خود یعنى امام حسین (ع) با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند.
وقتی حضرت ابالفضل (ع) به دنیا آمد، امام علی(ع) در گوش او اذان و اقامه خواند، نام خدا و رسول را به گوش او خواند و نام او را عباس نهاد. امام گاه گاهی قنداق ایشان را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد. روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید؛ امام در جواب فرمود: این دست ها در راه کمک به حسین (ع) قطع خواهند شد.
حضرت ابالفضل (ع) در خانه علی (ع) و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن و حسین (ع) رشد کرد و از این خاندان پاک درس های بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت.
حضرت ابالفضل (ع) نه تنها در قامت رشید بود، بلکه در خِرَد برتر و در جلوه های انسانی هم رشید بود. او به یقین می دانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده و می دانست که برای عاشورا به دنیا آمده است.
دلاوری های حضرت ابالفضل (ع)
ایشان در سنین دوازده تا چهارده سالگی، زمانی که امام علی (ع) با دشمنان درگیر بود، در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با آن که زیاد اجازه جهاد به او داده نمی شد، ولی درهمان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بوده است:
در یکی از روزهای جنگ صفّین، نوجوانی نقابدار از سپاه علی (ع) به میدان آمد. ترس و دلهره سپاه معاویه را در برگرفت. هر کس از دیگری می پرسید این نوجوان کیست که این طور شجاعانه پابه میدان جنگ نهاده است؟ از سپاه معاویه کسی جرأت نکرد پا به میدان بگذارد. معاویه به سردار نامی خود، ابن شعثاء، دستور داد تا به جنگ این نوجوان برود؛ ابن شعثاء در جواب گفت: مرا حریف ده هزار نفر در جنگ می دانند، چگونه مرا به جنگ با کودکی می فرستی؟ بهتر است یکی از پسرانم را برای کشتن او بفرستیم. معاویه قبول کرد و ابن شعثاء فرزند بزرگ خود را برای جنگ با این نوجوان به میدان فرستاد. امّا او در یک چشم به هم زدن به دست این نوجوان کشته شد. ابن شعثاء فرزند دوم خود را فرستاد، او نیز کشته شد و به این ترتیب هر هفت پسر او کشته شدند و خود او با عصبانیّت پا به میدان گذاشت و به آن نوجوان دلاور گفت: تو پسران مرا کشتی، به خدا قسم پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند. ولی خود او نیز در مدّت کوتاهی به پسرانش پیوست. همه با تعجّب به این نوجوان شجاع نگاه می کردند. امام علی (ع) او را پیش خود خواند و نقاب او را برداشت و پیشانی او را بوسید. همه با تعجّب دیدند که او عباس پسر امیرالمؤمنین است.
همچنین در جنگ صفین، زمانی که سپاه معاویه راه آب را به روی امیرالمؤمنین و سپاهش بسته بودند؛ امام (ع) جمعی را به فرماندهی امام حسین (ع) جهت باز کردن راه فرستاد که حضرت عباس (ع) هم در آن جمع حاضر بوده و در رکاب برادرش جنگیده است.
حضرت ابالفضل در زمان شهادت امام علی (ع)
حضرت ابالفضل (ع) چهارده ساله بود که پدرش در واقعه محراب خونین کوفه در رمضان سال چهلم هجری به شهادت رسید. او با چشمانی اشکبار و خاطری اندوهگین، شاهد دفن شبانه و پنهانی پدرش بوده است. او هرگز توصیه ای را که پدرش در شب 21 ماه رمضان در آستانه شهادتش به عباس کرد، از یاد نبرد. آری امام از او خواست که در عاشورا و در کربلا برادرش حسین را تنها نگذارد.
پس از شهادت امام علی (ع) عباس سال های تلخ امامت برادرش حسن (ع) را هم تجربه کرد.
سالهایی که حیله گری های معاویه و ستم های امویان اوج گرفته بود و بسیاری از یاران وفادار امام علی و امام حسن (ع)، از جمله حجر بن عدی و عمرو بن حمق به شهادت رسیدند. دورانی که وعّاظ در منبرها معاویه را مدح و به علی (ع) ناسزا می گفتند.
حضرت ابالفضل در زمان شهادت امام حسن (ع)
وقتی امام حسن (ع) مسموم و شهید شد. ایشان 24 سال داشت. شهادت امام حسن (ع) بار دیگر بنی هاشم را سوگوار کرد عباس نیز به همراه خاندان پیامبر در غم و اندوه ازدست دادن برادرش متأثّر و اندوهگین شد.
ازدواج حضرت ابالفضل
حضرت ابالفضل چند سال بعد از شهادت پدرش، در سن هیجده سالگی با لُبابه دختر عبداللّه بن عبّاس ازدواج کرد. عبداللّه راوی حدیث و از شاگردان لایق و برجسته علی (ع) بود و لبابه در محیطی عرفانی و مذهبی تولد و رشد یافته بود. حاصل ازدواج عباس با لبابه دو فرزند به نامهای عبیداللّه و فضل بود. می گویند بعد از تولد فضل به عباس لقب ابوالفضل (پدر فضل) دادند. امّا برخی دیگر عقیده دارند عباس (ع) به خاطر فضل بی پایانش به این لقب خوانده می شود.
حمایت حضرت ابالفضل از امام حسین (ع)
عباس (ع) در همه دوران زندگی اش، همراه برادرش امام حسین (ع) بود. او جوانی خود را صرف خدمت به امام حسین (ع) کرد. او درمیان جوانان بنی هاشم شکوه و احترام خاصّی داشت و آنان مانند پروانه هایی بر گرد شمع عباس حلقه ای از عشق و وفا به وجود آورده بودند. آنان حدود سی نفر بودند و در رکاب امام حسن و حسین (ع) همواره آماده شهادت و حماسه بودند.
پس از مرگ معاویه، هنگامی که حاکم مدینه امام حسین (ع) را به دارالإماره دعوت کرد تا پیام یزید را به او تسلیم نماید، عباس(ع) به همراه این سی نفردر بیرون از دارالإماره حاضر بودند و ترس ازحضور آنان باعث شد که در آن روز هیچ خطری امام را تهدید نکند.
حضرت ابوالفضل (ع) در کربلا
عباس (ع) سرپرستی قافله امام حسین (ع) را در کوچ به کربلا بر عهده داشت. او در کربلا حماسه ای آفرید که تاریخ نظیر آن را در برگ های خود ندارد. او با پس زدن امان نامه امویان بزرگترین درس وفاداری به معشوق را در جامعه انسانی به یادگار گذاشت.
در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا، عباس با دیدن لبهای خشکیده و چشمان اشکبار فرزندان امام (ع) بی اختیار مشک آب را بر دوش گرفت و رفت تا بزرگترین امتحان زندگی اش را پس دهد. او رفت و با شجاعت صف دشمن را شکست، خود را به آب فرات رساند، مشک را پر کرد و با لبهایی تشنه به آب ضلال فرات نظاره کرد، جرأت نکرد جرعه ای بنوشد. چون حسین و فرزندانش تشنه بودند و شایسته نبود او قبل از آن ها خود را سیراب کند.
دشمن خوب می دانست که تا بازوان عباس بر تن اوست، توان برابری با او را ندارند. به همین علّت بازوان عباس هدف قرار گرفت. عباس برای حفظ آب دو دست خود را از دست داد و با ضربه های دشمنان از اسب به پایین افتاد. امام حسین (ع) خود را به بالین عباس رساند و او در آغوش برادر به دیدار محبوب شتافت و امام را با کوله باری از غم و اندوه در کربلا تنها گذاشت. عباس (ع) در موقع شهادت 35 سال داشت.
حضرت ابالفضل در کلام امامان
امام سجّاد (ع) درباره عمویش عبّاس چنین می فرماید: خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و از جان خود گذشت. چنان فداکاری کرد که دو دستش قطع شد.
خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابی طالب، در مقابل آن دو دست قطع شده، دو بال عطا کرد که با آن ها در بهشت با فرشتگان پرواز کند. عباس نزد خدا، مقام و منزلتی دارد بس بزرگ،که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می خورند و رشک می برند.
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، معروف به امام سجاد و زینالعابدین (۳۸-۹۵ قمری)، چهارمین امام شیعیان می باشند. مدت امامت ایشان ۳۵ سال بوده است. امام سجاد (ع) در واقعه کربلا حاضر بودند ولی به علت بیماری در جنگ شرکت نداشتند. لشکر عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین (ع) او را همراه اسیران کربلا به کوفه و شام بردند. خطبه امام سجاد(ع) در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد.
تولد امام سجاد (ع)
امام سجاد (ع) در مدینه به دنیا آمد. بیشتر منابع، تاریخ تولد ایشان را سال ۳۸ هجری ذکر کردهاند. گفته میشود که مادر امام سجاد (ع) شهربانو، دختر یزگرد، آخرین پادشاه ساسانی بوده است. بر اساس برخی روایتها مادر آن امام، در زمان خلفا به عنوان اسیر به مدینه آورده شد که خلیفه دوم میخواست او را بفروشد اما امام علی (ع) پیشنهاد داد تا از او بخواهند شوهر دلخواهش را از بین جوانان مسلمان انتخاب کند و جهازش را بیت المال بدهد. عمر این پیشنهاد را پذیرفت و شهربانو امام حسین (ع) را انتخاب کرد.
دوران امامت امام سجاد (ع)
آغاز امامت امام سجاد (ع) به سال ۶۱ هجری قمری است و امامت ایشان ۳۵ سال به طول انجامید. دوران امامت امام سجاد (ع) توأم با اختناق شدید و سخت گیریهای حاکمان بنی امیه علیه شیعیان بود؛ به گونهای که بنا به روایتی در ابتدای امر تنها اصحاب آن حضرت پنج تن بودهاند که این خود دلالت بر وضعیت خاص آن زمان میکند. امام سجاد (ع) در این دورانِ سخت به تربیت شاگردانی چند میپردازد که از جمله سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن امالطول و ابوخالد کابلی میباشند.
با شهادت امام حسین (ع) و با قیام مختار، اکثریت شیعیان رو به مختار گردانیدند و مختار نیز قیام خود را به نیابت محمد حنفیه فرزند دیگر امام علی (ع) عنوان میکرد. در این هنگام بود که بحث حق جانشینی و اینکه آیا امامت حق امام سجاد (ع) است یا محمد حنفیه بالا گرفت.
محمد حنفیه مرد شجاع و پارسایی بود که عدهٔ زیادی به امامتش اعتقاد داشتند. عدهٔ دیگری اما امام سجاد (ع) را امام دانسته معتقد بودند امام حسین (ع) ایشان را به عنوان امام بعدی انتخاب کرده است. محمد حنفیه میگفت او به امامت سزاوارتر است چون پسر علی بن ابی طالب (ع) میباشد. گفته میشود که پس از مرگ ابن زبیر، حاکم مدینه، محمد حنفیه و امام سجاد (ع) توافق کردند به مکه رفته مقابل حجرالاسود ایستاده برای دریافت نشانهای از طرف خداوند دعا کنند. ابتدا محمد دعا کرد اما جوابی نیامد. سپس امام سجاد (ع) دست به دعا برداشت که بر اساس این روایت، حجر الاسود شروع به تکان خوردن کرد طوری که نزدیک بود از روی دیوار بیفتد، و با زبان فصیح عربی به حرف آمده شهادت داد که امام سجاد (ع) امام و جانشین واقعی امام حسین (ع) است.
امام سجاد (ع) در واقعه کربلا
امام سجاد (ع) در واقعه کربلا و در روزی که امام حسین (ع) و یارانش به شهادت رسیدند، به شدت بیمار بود به گونهای که در مواردی که میخواستند او را به قتل برسانند، عدهای گفتند: او را همین بیماری که دارد کفایت میکند
امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا
اسرای کربلا در کوفه
پس از واقعه کربلا، اهل بیت امام حسین (ع) را به اسیری گرفتند و روانه کوفه و شام کردند. هنگام بردن اسیران از کربلا به کوفه، بر گردن امام سجاد(ع) غل و زنجیر نهادند و چون بیمار بود و نمیتوانست خود را بر پشت شتر نگاهدارد هر دو پای او را بر شکم شتر بستند.
بنابر برخی گزارشها، امام سجاد(ع) در کوفه خطبهای ایراد کرده است؛ ولی توجه به شرائط کوفه و سختگیری و بیرحمی مأموران حکومت و بیم کوفیان از آنان، پذیرفتن چنین گزارشی را دشوار میسازد. سخنان امام سجاد(ع) در خطبه کوفه، به خطبه او در مسجد دمشق بسیار شبیه است. از این رو احتمال میرود که با گذشت زمان راویان حادثهها را با هم آمیخته باشند.
در هر حال، ابن زیاد، امام سجاد(ع) و سایر اسیران کربلا را در زندان نگاه داشت و نامهای به شام نوشت و از یزید کسب تکلیف کرد. یزید پاسخ داد، اسیران و سرهای شهیدان کربلا را به شام بفرستد. ابن زیاد، امام سجاد (ع) را غل بر گردن نهاد و با اسیران همراه مُحَفّر بن ثَعلبه روانه دمشق کرد.
اسرای کربلا در شام
امام سجاد (ع) در مسجد شام سخنانی فرمود و خود و پدر و جد خویش را به مردم شناساند و به شامیان گفت که آنچه یزید و کارگزاران او بر زبانها انداختهاند درست نیست. پدر او خارجی نیست و نمیخواسته است جمعیت مسلمانان را بر هم بزند، و در بلاد اسلام فتنه برانگیزد. او برای حق و به دعوت مسلمانان به پاخاست تا دین را از بدعتهایی که در آن پدید شده بزداید و به سادگی و نزاهت عصر جدّ خود برساند.
امام سجاد (ع) بعد از دوران اسارت
به نوشته شیخ مفید سرانجام خاندان امام حسین (ع) روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کرد. امام سجاد (ع) که تا ۳۴ سال پس از واقعه کربلا زنده بود، همواره تلاش میکرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. امام هر گاه آب مینوشید به یاد پدر بود و بر مصایب امام حسین (ع) گریه میکرد و اشک میریخت.
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است، «امام زین العابدین (ع) چهل سال بر پدر بزرگوارش گریه کرد، در حالی که روزها روزه بود و شبها به نماز میایستاد، هنگام افطار که غلام حضرت برای ایشان آب و غذا میبرد، و عرض میکرد بفرمایید، حضرت میفرمود: فرزند رسول خدا گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا تشنه کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار میکرد و گریه میکرد به گونهای که اشکهای آن حضرت با آب و غذایش مخلوط میشد. پیوسته این گونه بود تا رحلت کرد
موقعیت اجتماعی امام سجاد (ع)
امام سجاد (ع) مورد احترام خاص و عام بود. علاوه بر پیروانش که ایشان را امام چهارم میدانستند، فقهای هفت گانهٔ مدینه هم برایش احترام زیادی قائل بودند. از جملهٔ این فقها و محدثان میتوان از زهری و سعید بن مسیب نام برد که هر چند به دستگاه بنی امیه وابسته بودند اما دست از تحسین وی برنمیداشتند.
فرزندان امام سجاد (ع)
شیخ مفید اولاد امام سجاد (ع) را پانزده نفر ذکر کرده است که امام محمد باقر (ع) که مادرش امّ عبدالله بنت حسن بوده یکی از آنان است.
شهادت امام سجاد (ع)
در روایات شیعه آمده است که امام سجاد (ع) با زهر ولید بن عبدالملک کشته شد. تاریخ شهادت امام سجاد (ع) سال ۹۴ یا ۹۵ هجری قمری است؛ ایشان در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی (ع) مدفون است.
بعد از شهادت امام سجاد (ع) فقرای مدینه متوجه شدند که زندگی آنها به وسیلهٔ آن امام تأمین میشده است. امام سجاد (ع) شبانه کیسههای سنگین آذوقه را بر دوش میکشید و به درب خانهٔ حدود صد خانوار از مردم مدینه می برد در حالی که چهره اش را پوشیده بود تا شناخته نشود.
امام باقر (ع) پنجمین امام شیعیان است که به دلیل دانش گسترده ای که داشت به این نام معروف بود. زندگینامه امام باقر (ع) را در این مقاله بخوانید.
ولادت امام باقر (ع)
درباره روز و ماه ولادت امام باقر (ع) تاریخ های مختلفی ذکر شده است؛
- سوم صفر سال 57 هجری
- پنجم صفر سال 57 هجرى
- جمعه اول رجب سال 57 هجرى
- دوشنبه یا سه شنبه اول رجب سال 57 هجرى
بیشتر محققان بر این عقیده اند که نظریه نخست یعنی تاریخ سوم صفر سال 57 هجری از بقیه معتبرتر است.
والدین امام باقر (ع)
امام باقر (ع) هم از جانب پدر و هم از جانب مادر به حضرت فاطمه زهرا (س) و شجره نبوی منتهى می شود. پدر ایشان حضرت على بن الحسین، امام زین العابدین (ع) و مادر ایشان ام عبدالله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (ع) است.
«روزى مادرم کنار دیوارى نشسته بود، ناگهان دیوار ریزش کرد و در معرض ویرانى قرار گرفت، مادرم دست بر سینه دیوار نهاد و گفت: به حق مصطفى (ص) سوگند، اجازه فرو ریختن ندارى. دیوار بر جاى ماند تا مادرم از آن جا دور شد؛ سپس دیوار فرو ریخت.»
نام و کنیه امام باقر (ع)
نام آن حضرت، محمد است که رسول خدا (ص) از دیرزمان براى وى برگزیده بود. جابر بن عبدالله انصارى یار دیرین پیامبر (ص) که تا زمان امام باقر زنده بود سلام پیامبر (ص) را به امام باقر (ع) ابلاغ کرد. از بیان جابر می توان نتیجه گرفت که نام امام باقر را حضرت محمد (ص) انتخاب نموده است. تنها کنیه امام باقر (ع)، ابوجعفر بوده است.
القاب امام باقر (ع)
براى امام باقر (ع) این القاب یاد شده است
باقر: این لقب مشهورترین القاب آن حضرت به شمار مىآید و بیشتر منابع بدان تصریح کردهاند. به دلیل آن که آن حضرت شکافنده معضلات علم و گشاینده پیچیدگی هاى دانش بود و به دلیل گستردگى معارف و اطلاعاتى که در اختیار داشت، «باقر» نامیده شد.
شاکر، هادى و امین از دیگر القاب این امام همام می باشد.
همسران امام باقر (ع)
با توجه به منابع تاریخی امام باقر (ع) در همسر داشته اند که عبارتند از:
- ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر
- ام حکیم دختر اسید بن مغیره ثقفى
فرزندان امام باقر (ع)
امام باقر (ع) دارای هفت فرزند بوده اند که شامل پنج پسر و دو دختر می باشد. جعفر، عبد الله، ابراهیم، عبید الله و على پسران ایشان و زینب و ام سلمه دختران ایشان بوده اند.
علم امام باقر (ع)
امام باقر (ع) چون در اواخر دوران حکومت بنی امیه بهسر میبرد، از ضعف قدرت حاکمه استفاده کرد و در نشر معارف اسلامی، تلاش گستردهای را به کار برد. امام باقر (ع) با مخالفان و صاحبان عقاید مختلف، مناظره می کرد و به سؤالات آن ها پاسخ می داد. لذا از آن امام در تمام مسائل فقهی و اجتماعی و حکومتی روایات فراوانی نقل شده است.
امامت امام باقر (ع)
برادر امام باقر (ع)، زید بن علی بن الحسین پس از شهادت امام سجاد (ع) پرچم مخالفت با بنیامیه را برافراشت و افراد زیادی را به دور خود جمع کرد. ولی امام باقر (ع) او را از قیام مسلحانه منع کرد و فرمود:
«هنوز وقتش نرسیده است و قیام تو در انتها به ضرر مسلمین می انجامد.»
اما زید که خون حسینی در رگهای او میجوشید، زیر بار نرفت و قیام کرد و عاقبت در اثر اعلان مخالفت با بنیامیه به شهادت رسید.
حاکمان دوران امامت امام باقر (ع)
امام باقر (ع) در زمان حکومت ولید بن عبدالملک به امامت رسید. پس از او به ترتیب سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک، یکی پس از دیگری حاکم ممالک اسلامی شدند.
شهادت امام باقر (ع)
امام با هر یک از آنها به نحو خاصی برخورد میکرد، ولی بعضی از بستگان وی، از جمله زید بن حسن بن علی به بدگویی او دست زدند تا سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114 هجری در سن 57 سالگی در مدینه با توطئه هشام مسموم شد و به شهادت رسید.
محل دفن امام باقر (ع)
پیکر مقدس امام باقر (ع) را در قبرستان بقیع (کنار پدر بزرگوارش) به خاک سپردند.
امام صادق (ع) امام ششم شیعیان و فرزند امام محمد باقر (ع) می باشند. ایشان پایه گذار مکتب جعفری بوده و از جایگاه علمی و معنوی خاصی برخوردار بودند. در این مقاله زندگینامه امام صادق (ع) را به طور مختصر بررسی می کنیم؛
ولادت و نامگذاری جعفر صادق (ع)
امام جعفر صادق (ع) در روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول سال 80 هجری مقارن با سالروز ولادت حضرت محمد (ص) در مدینه دیده به جهان گشود. البته برخی از مورخان از جمله شیخ مفید و کلینی و شهید، ولادت آن حضرت را در سال ۸۳ هجری می دانند. رسول خدا سالها قبل ولادت امام صادق را خبر داده و فرموده بود «نام او را «صادق» بگذارید، زیرا از فرزندان او کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید.»
تولد امام صادق و پیامبر در آخرین روز هفته ی وحدت |
والدین امام صادق (ع)
پدر امام صادق (ع)، امام محمدباقر (ع) امام پنجم شیعیان و مادر آن حضرت، اُمّ فَروِه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است. امام صادق (ع) درباره مادر خود فرمود:
«مادر من، از کسانی است که ایمان آورد و تقوای الهی پیشه ساخت و کار نیک انجام داد، و خدا نیکوکاران را دوست می دارد».
مدت زندگانی امام صادق (ع) 65 سال بوده است.
دوران کودکی و نوجوانی امام صادق (ع)
امام صادق (ع) تا سن ۱۲ سالگی از نعمت وجود پدربزرگ گرامی اش امام سجاد (ع) بهره مند بود و پس از رحلت ایشان مدت ۱۹ سال در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر (ع) زندگی کرد و با این ترتیب ۳۱ سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند، گذرانید.
ازدواج امام ششم
عکاشه بن محصن گوید: روزی خدمت امام باقر (ع) عرض کردم: «چرا برای اباعبداللّه همسر نمی گیرید؟ زمانش فرا رسیده است». جلوی امام کیسه ای سربسته و مهر زده قرار داشت. امام فرمود: «به زودی برده فروشی از اهالی بربر به اینجا رسیده، در منزل میمون ساکن می شود. با این کیسه پول از او کنیزی خریداری می کنیم»... مدتی از این جریان گذشت. روزی خدمت امام باقر (ع) رسیدم. امام فرمود: «آیا می خواهید در مورد آن برده فروش که ماجرایش را برای شما ذکر کردم، سخن بگویم؟ او اکنون آمده است. بروید و با این کیسه پول از او کنیزی بخرید». عکاشه گوید: ما پیش برده فروش رفتیم. برده فروش گفت: هر چه داشتم، فروخته ام مگر دو کنیز که یکی، از دیگری بهتر است. گفتیم: آنان را بیاور تا ببینیم. او آنها را آورد، ما گفتیم: آن کنیز بهتر را به چه قیمتی می فروشی؟ گفت: به هفتاد دینار. گفتیم: به ما خوبی کرده از قیمتش کم کن. گفت: کمتر از هفتاد دینار نمی دهم. گفتیم: در مقابل پولی که در این کیسه است و ما نمی دانیم چقدر می باشد، می خریم. پیرمردی که کنار او بود، گفت: مهر کیسه را بگشایید و پولها را بشمارید. برده فروش گفت: این کار را نکنید! چون اگر یک حبه هم از هفتاد دینار کمتر باشد، نمی فروشم. پیرمرد گفت: بگشایید و بشمارید. ما کیسه را گشوده و دینارها را شمردیم. با کمال تعجب دیدیم هفتاد دینار است، نه کمتر و نه بیشتر.
کنیز را خریده و به محضر امام باقر (ع) مشرف شدیم. امام صادق (ع) هم نزد ایشان ایستاده بود. ماجرا را عرض کردیم، امام شکر الهی را به جا آورد و به آن کنیز فرمود: نامت چیست؟ گفت: حمیده. امام فرمود: «حمیده فی الدنیا محموده فی الاخره»؛ در دنیا پسندیده و در آخرت ستایش شده ای. بگو ببینم دوشیزه ای یا بیوه؟ گفت: دوشیزه. امام باقر (ع) به امام صادق (ع) فرمود: جعفر، او را برای خود بپذیر.
فرزندان امام صادق (ع)
آن حضرت 10 فرزند داشت. 7 پسر و 3 دختر. البته بعضی از مورخین تعداد فرزندان ایشان را 11 تن ذکر کردهاند که 7 نفر از آنان پسر و باقى دختر بوده اند.
پسران: اسماعیل اعرج (اسماعیل امین)، عبدالله، امام موسى کاظم (ع)، محمد دیباج، اسحاق، عباس و على عریضى
دختران: ام فروه، فاطمه کبرى، اسماء و فاطمه صغرى. (کسانى که فرزندان امام (ع) را 10 تن دانستهاند، فاطمه کبرى را جزو فرزندان امام صادق (ع) قرار نداده اند)
امام صادق از نگاه شاگردانش |
امامت امام صادق (ع)
امام صادق در سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن 31 (یا 34) سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف با اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان بود.
دوران امام جعفر صادق در میان دیگر دوران های ائمه اطهار، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود.
سیره اخلاقی و عبادی امام صادق (ع)
قسمتی از خصوصیات رفتاری امام صادق (ع) از این قرار بوده است:
- انفاق
هشام بن سالم می گوید: امام صادق (ع) هنگامی که تاریکی شب فرا می رسید، انبانی از نان و گوشت و پول را بر می داشت و بر دوش می نهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینه می شتافت و آن ها را میان شان تقسیم می کرد.
- میانه روی
امام صادق (ع) (در ایام قحطی) دستور می داد برای تهیه آرد، گندم را با جو مخلوط کنند و می فرمود: من می توانم برای خانواده ام آرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم در زندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایت کنم.
- دعا هنگام پیش آمد ناگوار
امام صادق (ع) هرگاه به پیش آمد ناگواری بر می خورد، زنان و اطفال را جمع و دعا می کرد و آن ها آمین می گفتند.
-
عزاداری برای امام حسین (ع)
- حضور قلب در نماز
امام باقر و امام صادق (ع) آن گاه که به نمازمی ایستادند، رنگ چهره آنان تغییر می کرد؛ گاه سرخ می شد و گاه زرد. گویا با کسی که او را می بینند، سخن می گویند.
خلفای معاصر امام صادق (ع)
همانطور که گفته شد امام بین دو دوره عباسی و اموی و دوران گذار از امویان به عباسیان می زیست. خلفای اموی معاصر با دوران امامت امام صادق عبارتند از:
- هشام بن عبدالملک (105- 125)
- ولید بن یزید بن عبدالملک (125-126)
- یزید بن ولید بن عبدالملک (126)
- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (70 روز از سال 126)
- مروان بن محمد (126-132)
و خلفای عباسی معاصر ایشان شامل حکام زیر بودند:
- عبدالله بن محمد مشهور به سفاح (132-137)
- ابوجعفر مشهور به منصور دوانیقی (137-158)
شهادت امام صادق (ع)
پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان، دوره سختی ها و انزوای دوباره آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.
جزئیات شهادت امام صادق |
سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون گردید.
در بررسی زندگینامه امام موسی کاظم (ع) مشاهده می کنیم که ایشان در طول دوران امامت خود چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شدند و در نهایت در زندان به شهادت رسیدند.
تولد امام موسی کاظم (ع)
دوران کودکی امام موسی کاظم (ع)
مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس (اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند. امام موسی کاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابو حنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می کردند.
امام موسی بن جعفر (ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. در منابع تاریخی از زندگی امام کاظم تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه و عالمان ادیان دیگر که در مدینه رخ داده است.
همسران و فرزندان امام موسی کاظم (ع)
تعداد همسران امام کاظم (ع) روشن نیست. نخستین آنها، نجمه مادر امام رضاست. از تعداد فرزندان ایشان نیز در منابع تاریخی گزارشهای متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا (ع)، إبراهیم، شاهچراغ ، حمزه، اسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند. نوادگان امام کاظم (ع) به سادات موسوی شهرت دارند.
دوران امامت امام موسی کاظم (ع)
امام موسی بن جعفر (ع)، پس از شهادت امام صادق (ع) در سال ۱۴۸ قمری در سن ۲۰ سالگی به امامت رسید. مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت ایشان در سال ۱۸۳ امامت به فرزندشان، امام رضا (ع) منتقل شد.
خلفای معاصر امام موسی کاظم (ع)
خلفای دوران پیش از امامت امام موسی کاظم (ع) مربوط به سال های ۱۲۸ تا ۱۴۸ قمری است. در این سال ها به ترتیب مروان بن محمد (۱۲۸-۱۳۲)، سفاح (۱۳۲-۱۳۶) و منصور دوانیقی (۱۳۶-۱۴۸) بر کرسی خلافت نشستند.
خلفای دوره امامت شامل چهار خلیفه می شود که از سال 148 تا 183 قمری خلافت کردند. اسامی خلفای دوران امامت امام موسی کاظم (ع) عبارتند از منصور دوانیقی (۱۴۸-۱۵۸)، مهدی عباسی (۱۵۸-۱۶۹)، هادی عباسی (۱۶۹-۱۷۰) و هارون عباسی (۱۷۰-۱۸۳).
دوران زندان امام موسی کاظم (ع)
امام کاظم (ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد.
امام موسی کاظم چند سال در زندان بود؟ نخستین بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند. هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمان دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ ایشان را در مدینه دستگیر و در ۷ ذیحجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی کرد. بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ در نامهای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت. امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم (ع) سالهای پایانی عمر خود را در زندانهای فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند. در زیارتنامه امام کاظم (ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُون؛ «کسی که در سیاهچالها شکنجه میشد» به او سلام داده شده است.
درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال ایشان به زندان، گزارشهای متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارشها دلیل دستگیری وی به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است. گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از اینکه اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومت وی شود، بیم داشت. همچنین بر پایه برخی گزارشها دلیل زندانی شدن امام کاظم (ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمیکردند. این گزارشها مناظرههای هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمردهاند.
شهادت امام موسی کاظم (ع)
واپسین روزهای عمر امام کاظم (ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید. شهادت امام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ در بغداد رخ داده است.
درباره کیفیت شهادت امام سه روایت مختلف نقل شده است:
شهادت آن حضرت در پى مسموم کردن امام صورت گرفته است. این در روایتى از امام رضا (ع) آمده است. همینطور روایات دیگرى که یحیى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مىکند، این نکته آمده است.
در نقلى آمده است که آن حضرت را در فرشى پیچانده و چنان فشار دادهاند که حضرت به شهادت رسیده است.
روایت دیگر آن است که حمدالله مستوفى نقل کرده: شیعه گویند به فرمان هارون الرشید سرب گداخته در حلق ایشان ریختند.
در این باره روایتى که بیش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارک آن حضرت را به دو دلیل در معرض دید خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:
بنا به نوشته اربلى، سندى بن شاهک، فقها و وجوه اهل بغداد را که هیثم بن عدى نیز در میان آنها دیده مىشد، بر سر جسد مبارک امام آورد تا ببینند زخم و جراحت و یا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبیعى از دنیا رفته است.
از آنجا که برخى از شیعیان معتقد به مهدویت آن حضرت بودند و یا احتمال داشت اعتقاد به مهدویت او پیدا کنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمین نهادند و یحیى بن خالد دستور داد تا فریاد زنند: این موسى بن جعفر است که رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى که از دنیا رفته بود نگاه کردند.
تاریخ شهادت امام بنا به نقل شیخ صدوق 25 رجب 183 بنا به نقل شیخ مفید 24 رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه 14 صفر بوده است.
پیکر امام موسی بن جعفر (ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگی منصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند. آرامگاه امام کاظم (ع) و امام جواد (ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا (ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم، با زیارت قبر پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) برابری میکند.
شخصیت اخلاقی امام موسی کاظم (ع)
امام موسی کاظم (ع) در علم و تواضح و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بی کران خویش تربیت می فرمود. شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. موسی بن جعفر در مدینه معروف بود و اگر به کسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت.
امام رضا (ع) نزد ایرانیان بسیار محبوب هستند و با خدعه ای که مامون به کار برد ایشان روانه مشهد شدند. زندگی نامه امام رضا (ع) سرشار از ماجراهایی است که نشان از علم و بصیرت والای ایشان دارد؛
پدر و مادر ایشان
پدر ایشان امام موسی کاظم (ع) پیشوای هفتم شیعیان بود که در سال 183 هجری قمری به دست هارون عباسی به شهادت رسید. نام مادر گرام امام رضا (ع) نجمه بود.
تولد ایشان
حضرت رضا (ع) در یازدهم ذیقعده سال 148 هجری در مدینه به دنیا آمد. مادر امام رضا درباره تولد ایشان می گوید:
«هنگامی که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لاالهالاالله" را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت.»
زندگی امام رضا (ع) در مدینه
حضرت رضا (ع) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه ساکن بودند و در آنجا به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند. امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند:
«همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند.»
ازدواج امام رضا (ع)
همسر دائمی امام رضا (ع) ام حبیبه نام داشت اما ایشان دارای تعدادی کنیز بودند که سبیکه از جمله آن ها و مادر امام جواد (ع) بوده است.
فرزندان امام رضا (ع)
در تعداد و اسامی فرزندان امام رضا (ع) نقل های مختلفی وجود دارد؛ عده ای معتقد بودند که امام رضا (ع) دارای پنج پسر و یک دختر بوده است امّا شیخ مفید بر این عقیده است که امام هشتم (ع) فرزندی جز امام جواد(ع) نداشتند. ابن شهرآشوب و طبرسى نیز بر همین اعتقادند.
اوضاع سیاسی زمان امام رضا (ع)
مدت امامت امام هشتم در حدود 20 سال بود که آن را در سه بخش جداگانه بررسی می کنیم:
ده سال اول امامت امام رضا (ع)، همزمان با زمامداری هارون.
- در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبتهای اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوششهای فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (ع) میشد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند.
پنج سال بعد از آن، مقارن با خلافت امین
- در زمان خلافت امین به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند.
پنج سال آخر امامت، مصادف با خلافت مأمون
- مامون با کشتن امین حکومت را به دست گرفت و با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کرد. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرد و خودش در مرو ساکن شد و فضل بن سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد.
سفر امام رضا (ع) به سوی خراسان
مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (ع) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد امام (ع) را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.
قبول ولایت عهدی
اما خطری که حکومت او را تهدید میکرد علویان بودند که بعد از مدتها تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دودستگی در خلافت، خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ لذا مامون با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کنارهگیری کند؛
با این پیشنهاد نتیجه از دو حال خارج نبود، اگر امام می پذیرفت ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار میداد ولایت عهدی آن حضرت را داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروهها و فرقههای مسلمانان تضمین میکرد. اما اگر امام خلافت را نمی پذیرفت، ایشان را به اجبار ولیعهد خود میکرد که در این صورت باز هم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می شد. از طرفی او میتوانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند.
شهادت امام رضا (ع)
نقل است که مامون به یکی از خدمتکارانش دستور داد که ناخن های دستش را بلند نگه دارد و سپس به سمی آغشته کند و با دست های زهرآلودش اناری را برای امام رضا (ع) دانه کند. مامون انار آلوده را نزد امام رضا (ع) آورد و اصرار کرد که آن را بخورد. امام ابتدا قبول نکرد ولی زمانی که مامون امام را تهدید به مرگ نمود اما مقداری از آن انار را خورد و بعد از گذشت چند ساعت حالش دگرگون شد و در نهایت در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری بر اثر همان انار آلوده به شهادت رسید.
محل دفن امام رضا (ع)
به قدرت و اراده الهی امام جواد (ع) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داد و بر آن نماز گذارد و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید.
زندگینامه امام جواد
ولادت امام محمد تقی (ع)
آغاز امامت امام محمد تقی (ع)
ازدواج امام محمد تقی (ع)
مناظرات امام محمد تقی (ع)
دوران امامت امام جواد (ع) با شکلگیری فرقههای مختلف اسلامی و غیر اسلامی همزمان بود و دانشمندان مختلفی با مطالعه منابع مختلف آماده مناظره و ایجاد شبهه در اسلام و مذهب شیعه بودند. با این حال امام محمد تقی (ع) با وجود سن کم به مناظره با این افراد میپرداخت و احکام اسلامی را به شکلی صحیح بین آنها ترویج میکرد.
نمونهای از مناظرات امام محمد تقی (ع)
وقتی همه حاضر شدند خلیفه از ما پرسید: حد اسلامی چگونه باید جاری شود؟ من گفتم: از مچ دست باید قطع گردد. خلیفه گفت: دلیلت چیست؟ گفتم: به دلیل آن که دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیدِیکُمْ». بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند.
تعدادی از علماء گفتند: باید دست را از مرفق قطع کنید. به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است: «.. وَ أَیدِیکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ» و این آیه نشان میدهد که دست دزد را باید از مرفق برید.
دسته دیگری از علما معتقد بودند که دست را باید از شانه باید برید، چون دست شامل تمام این اجزاء میشود.
زمانی که بحث و اختلاف پیش آمد، خلیفه رو به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت: یا اباجعفر، شما در این مسئله چه میگویید؟ آن حضرت فرمود: علمای شما در این باره سخن گفتند. من را از بیان مطلب معذور بدار. خلیفه گفت: به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید. حضرت جواد فرمود: اکنون که من را سوگند میدهی پاسخ آن را میگویم:
این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست. حد صحیح اسلامی آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد. خلیفه پرسید: چرا؟ امام (ع) فرمود:، زیرا رسولالله (ص) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود: پیشانی، دو کف دست، دو سر زانو، دو انگشت ابهام پا و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حقتعالی محلی باقی نمیماند و در قرآن کریم آمده است «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ ...»؛ «سجده گاهها از آن خداست»، پس کسی نباید آنها را ببرد. معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد و آن را تصدیق کرد و دستور داد تا انگشتان دزد را با توجه به حکم حضرت جواد (ع) قطع کردند. ذرقان میگوید: ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است.
شهادت امام محمد تقی (ع)
قبر امام محمد تقی (ع) در شهر کاظمین و در کنار مرقد پدربزرگش امام موسی کاظم (ع) قرار دارد.
ممنون از زحمات شما فقط اگر می شود بقیه زندگینامه ها را هم بگذارید